سفر شیراز
عزیز مامانی عادت کردی هر وقت تو ماشین میشینیم فوری خوابت میگیره وبین راه تا گشنت نشه بیدار نمیشی قربون اون صورت ماهت برم این عکسی که پایین گذاشتم تو راه داشتیم میرفتیم شیراز ببین چقد خوشمزه خوابیدی تو بغل مامانی جوجم
دایی بهروزم جلو نشسته بود همش برمیگشت نگات میکرد و میخندید
ببین اینم دایی بهروز
اینم چن تا عکس دیگه
نگا جوراباش قربونت برررررررررررررررررررررررررررررم نفس
عزیز مامان این لباسایی که اینجا تنته عمه شهین از مشهد برات آورده خوشکل مامان چقدم تنت میان
دست عمه شهینت درد نکنه خیلی ماه شدی مامانی
این عکس آخریه مال امروز صبحه (صب روز سه شنبه )که داشتی مامانو اذیت میکردی منم آهنگ برات گذاشته بودم داشتی گوش میکردی راستی چن دقیقه قبل این عکس دایی وحید که خیلی وقت بود ندیده بودت چون اینجا نبود اومد پیشت ولی چون سرما خورده بود زیاد نموند عسیسم چقدم دوس داشت بوست کنه ولی چون سرما خورده بود بوست نکرد جوجم